در این صفحه بناست دربارهی کتابهایی بخوانیم که اولین اثر داستانی مولفشان هستند؛ خواه رمان باشد خواه داستانکوتاه یا جستار. قصدمان این است که نویسندههای کتاباولی را معرفی کنیم. این صفحه به نوعی حامی نویسندههایی است که بعد از مدتها و سالها نوشتن و خطزدن، شرکتکردن در کارگاههای نویسندگی، داستان فرستادن برای جشنوارهها و جایزهها و با ترس و امید قصهای برای مجلهای و ناشری فرستادن بالاخره موفق شدهاند کتاب اولشان را منتشر کنند. کاری سخت و شیرین و پرمکافات. کتاب اول نویسنده برای خودش مثل بزرگکردن و به مدرسه فرستادن بچهاش است. والدی را تصور کنید توی شلوغی اول مهر و همهمهی کلاس اولیها که گوشهای ایستاده و رفتن کودکش را نگاه میکند. نگران است که بچه، جای خودش را بین بقیه پیدا کند، گم نشود و کسانی با او دوست شوند. نویسنده هم بعد از انتشار کتابش همین دلواپسی را دارد. قصهای را که روزها و شبها با آن سر کرده، شخصیتهایی را که مدام شکافته و باز دوخته، جزییاتی که کم و زیاد کرده، همه را جلد کرده و سپرده دست ناشر تا سر از کتابخانهی آدمهای غریبهای دربیاورد که معلوم نیست قرار است از این قصه بدشان بیاید یا به دلشان بنشیند.
حال ما میخواهیم در بهاران داستان بستری مهیا کنیم برای خواندن کارهای اول نویسندهها و خیال میکنیم این قدم کوچک میتواند به نشر داستانهای تازه و بهتر دیدهشدنشان کمک کند. چیزی که پیشبینی کرده بودیم معرفیکردن کتابهای جدید در هر فصل بود. قرارمان این بود که بگردیم بین کتابهای تازه چاپ شده، نویسندههای کاراولی را پیدا کنیم، آثارشان را بخوانیم، بهترینها را انتخاب کنیم و تا جایی که وقت و انرژیمان اجازه میدهد روی هر کدام یاداشتی بنویسیم تا مخاطب جدی ادبیات داستانی، از این کتابها ایدهای به دست بیاورد و بتواند آگاهانه تصمیم بگیرد که آن را به لیست خریدش اضافه کند یا نه. فکر میکردیم در شرایطی که ادبیات داستانی ایران بدون حضور سرمایهگذاران دست و دلباز و ناشران جسور، افتان و خیزان به حیاتش ادامه میدهد این کار هم برای نویسندهها سودمند خواهد بود هم برای خوانندهها و هم برای ناشرها. اما این کار به راحتی ممکن نبود. برای جمعکردن فهرستی از آثار جدید با مشکلات و چالشهایی مواجه شدیم که فکرش را نکرده بودیم. اول از همه نبودن مرجعی که بتوان در آن آثار تازه منتشر شده را پیدا کرد. به میز «تازهها» در کتابفروشیها سر زدیم، تلفن ناشرها را گرفتیم و ازشان پرسیدیم «ایرانی تازه چی دارین؟». بنا به توصیهی اهالی فن توی وبسایت کتابخانهی مرکزی و شمارهی شابکها هم جستجو کردیم اما هر چه آب میجستیم، تشنگی میآوردیم به دست. نهایتا از طریق وبسایت ایرانکتاب توانستیم به فهرست بالابلندی از تمام آثار چاپ شده در هشت ماه اول سال دست پیدا کنیم. جای شکرش باقی بود اما این هم فقط یک مرحله بود چراکه بخش عظیمی از این فهرست «کتاب اول» به حساب نمیآمدند و در واقع تجدید چاپ بودند. پس فهرست بالا بلندمان را دوباره و چندباره الک کردیم. در غربال اول تجدیدچاپیها را کنار گذاشتیم. بعد رفتیم سراغ کتابهای متولد ۱۴۰۲ که اولین کار چاپشدهی نویسندهشان نبودند؛ روی آنها هم خط کشیدیم. لیستی را که برایمان باقی ماند چندبار اعتبارسنجی کردیم تا مطمئن شویم هر چه در آن هست، داستان کوتاه یا رمان یا جستار اول نویسندهاش است که همین امسال چاپ شده. در هر بررسی فهرستمان کوتاه و کوتاهتر میشد.
فهرست نهایی در اولین نگاه حاوی چند پیام بود. اول اینکه: ناشرهای بزرگ و معروف تمایلی به چاپ قصهی ایرانی ندارند. اینکه دلیلش بیمیلی مخاطب نسبت به داستان فارسی است یا تردید ناشر از برگشت سرمایهاش، نمیدانیم.
دوم: اوضاع داستان کوتاه فارسی از رمان فارسی وخیمتر است. یعنی احتمال اینکه نویسندهی کاراولی مجموعهداستانش را ببرد
بهاران داستان زمستان ۱۴۰۲
با چراغ رو به روشنایی
- بهاران داستان
- نویسنده: هاجر رزمپا
- عکس نویسنده کناری: