• نویسنده: اسدالله امرایی
  • عکس نویسنده کناری:

زندگی شهری و روستایی تفاوت‌های بی‌شماری دارند؛ مواردی همچون مراکز خرید لوکس، رستوران‌های بزرگ، بانک‌های متعدد، دفاتر کار، هتل‌ها، سینماها و مراکز تفریحی از جمله امکاناتی هستند که در شهرها دیده می‌شوند. طبعاً شهرنشینی در کنار بهره‌گیری از امکاناتی نظیر ارتباطات و تکنولوژی، اتوبان، خدمات درمانی پیشرفته‌تر و مدارس باکیفیت‌تر، روزنامه، مجله و امکانات تفریحی، الزاماتی هم دارد که در زندگی شهرنشینان باید مراعات شود. روزنامه و مجله و کتاب و به تبع آنها هنرهای دیگر تا پیش از عصر انفجار اطلاعات و فراگیر شدن اینترنت اغلب بخشی از سرگرمی‌های شهرنشینان بود. البته این روزها که مرزهای فیزیکی واقعاً به هم ریخته امکانات شهری تا حدود زیادی به روستاها و طبیعت هم راه یافته؛ بسیاری از شهرنشینان برای فرار از ملال شهر تا فرصتی به دست می‌آورند خود را به مناطقی می‌رسانند که در وهلهٔ اول به نظر می‌رسد امکانات کمتری دارند.
پس از فراخوان مجله، داستان و ناداستان‌های متعددی به دستمان رسید. کثرت مطالب بخصوص در بخش ترجمه انتخاب را برای دبیران مجموعه بسیار دشوار کرد. از طرفی تمام تلاش ما این است که هم مجموعه را حفظ کنیم و هم داستان‌هایی را انتخاب کنیم که کلیت خود داستان‌ها صدمه نبیند. داستان‌های منتخب به درون آدمی گریز می‌زند؛ آدم‌هایی که در چنبرهٔ روابط انسانی گرفتار شده‌اند، انسان‌هایی که با همدردی و ترحم بیگانه‌اند. داستان‌های شهری غالباً داستان‌های شخصیت‌محور هستند. کاراکترها در موقعیت‌های مختلف برای فرار از گذشته یا یافتن موقعیت‌های شغلی تازه خود را مواجه با دنیای تازه‌ای می‌یابند. داستان شهر کلیساها از دونالد بارتلمی یکی از داستان‌های منتخب این شماره است. بارتلمی به عنوان نویسنده‌ای با باورهای فلسفی عمیق از سرآمدان داستان‌نویسی مدرن امریکاست. او حوادثی که در جهان رخ می‌دهند را عاری از هرگونه وابستگی به هنجارها و معیارهای مشخص می‌بیند. او در این داستان شهر را در تسخیر کلیسا می‌بیند و همهٔ ساختمان‌های شهر به فرقه‌ای از کلیسا تعلق دارند. باور مردم این است در سایهٔ این تعلقات می‌توان زندگی را پیش برد.
در این شماره هرچند با تعیین متر و معیار قبلی کوشیده‌ایم انتخاب‌های خود را محدود کنیم اما از طرف دیگر تلاشمان این بوده که صرفاً به نویسندگان مشهور نپردازیم و علاوه بر استادان داستان‌نویسی و قله‌های مطرح به جهان پیرامونی و کشورهای دیگری که کمتر به آنها پرداخته‌اند نیز گوشه چشمی داشته باشیم. یکی از داستان‌های طنزآمیز عبدالعزیز فارسی نویسندهٔ فقید عمانی مواجههٔ مردم با وسایل جدید شهری را نشان می‌دهد. اندرس نومان آرژانتینی از نویسندگانی است که مجله گرانتا در کشف استعدادهای داستانی به آنها رسیده و عنوان داستان‌نویسان جوان اسپانیایی‌زبان را بر آنها نهاده. نویسندگانی که در زمره داستان‌نویسان پسابوم قرار می‌گیرند و آمده‌اند تا طرحی نو بیندازند. مجله گرانتا پیش‌ازاین هم مجموعه‌هایی با رویکردهای محلی منتشر کرده. از هند و چین و ژاپن گرفته تا ایرلند و جزایر کارائیب. محمدرضا فرزاد هم با ترجمه‌هایی که در این سال‌ها داشته در زمره مترجمان خوب کشور است و بسیاری از نام‌های مشهور امروز را با ترجمه‌های او شناخته‌ایم. در این شماره مجله سراغ نویسندگان روس‌تبار هم رفته‌ایم که در سال‌های اخیر در جهان درخشش خوبی داشته‌اند و نام‌های پرتکراری را در نشریات ادبی و مجموعه‌های داستانی برگزیدهٔ سال تشکیل می‌دهند. نینا کاسمان یکی از این نویسندگان است که آثارش به مجموعه‌های ادبی و جوایز معتبر راه پیداکرده. امیدوارم این شمارهٔ مجله را هم بپسندید و کم‌وکاستی‌هایی را که در کار می‌بینید یادآوری کنید. قطعاً چنین تعامل و ارتباطی به ما کمک می‌کند که در شماره‌های آتی مجله کم‌وکاستی‌ها را جبران کنیم.