• عکس نویسنده:
  • نویسنده: آندرس نومان
  • توضیحات:

    آندرس نومان (۱۹۷۷) در بوئنس آیرس آرژانتین به دنیا آمد و دوران کودکی‌اش را در آنجا گذراند. او پسر موسیقیدان مهاجری آرژانتینی است و در غرناطه، اسپانیا زندگی می‌کند. در همان دانشگاه ادبیات آمریکای لاتین درس می‌دهد. مجله گرنتا او را به‌عنوان یکی از بهترین نویسندگان جوان اسپانیایی‌زبان معرفی کرده. در معرفی او نوشته‌اند از بهترین نویسندگان شهری روزگار ماست که قلم جادویی‌اش در خدمت شهروندان است.

ترجمهٔ محمدرضا فرزاد

روث داشت با پایش کوه درست می‌کرد. انگشت بزرگه‌اش را می‌کرد توی شن گرم ساحل و پشته‌های کوچک می‌ساخت، سر و شکلشان می‌داد، بعد با برآمدگی کف پایش دقیق صافشان می‌کرد و لحظه‌ای وراندازشان می‌کرد. بعد خرابشان می‌کرد و دوباره از اول شروع می‌کرد. قوزک‌های روی پاهایش سرخ شده بودند و مثل چراغ سنگی‌های توی باغ‌ها می‌درخشیدند. ناخن‌هایش را شب قبل لاک زده بود.
خورخه داشت چتر را بیرون می‌کشید یا سعی می‌کرد بیرون بکشد. همان‌طور که با آن کشتی می‌گرفت زیر لب گفت: یکی باید یه جدیدش رو بخره. روث وانمود کرد که نمی‌شنود، بااین‌حال حالش گرفته شد. هرچند، حرف مفتی بود مثل باقی حرف‌ها. خورخه با زبانش صدایی درآورد و دستش را تند از چتر جدا کرد: یکی از زبانه‌های چتر انگشتش را گاز گرفته بود. روث داشت فکر می‌کرد، چه حرف مفتی، بااین‌حال نکته در این بود که عوض این‌که بگوید «بخریم» گفته بود «یکی بخرد». خورخه یک‌ضرب چتر را تا کرد و دست به لمبر ایستاد به تماشا، انگار منتظر آخرین تقلای موجودی درهم‌شکسته بود. روث فکر می‌کرد: همین‌طوری یا از قصد، بالاخره حرفش را زده، گفته «یکی» نگفته «ما».