• نویسنده: ابولفضل بانی
  • توضیحات:

    eliot

  • عکس نویسنده کناری:

عکس‌ها هم ممکن است بزرگترین دغدغه‌ی آدم شوند، می‌پرسید چطور؟ برایتان خواهم گفت. همین دیروز وقتی در کمد پایین کتابخانه‌ی دفتر کارم، به دنبال کاغذ یک‌روسفید می‌گشتم تا فرامرز_دوستم_ بتواند استفاده کند، در میان کاغذ‌ها و مجله‌ها، چند سی‌دی قدیمی پیدا کردم، سی‌دی‌ها را با ایرج در کامپیوتر باز کردیم و به انبوهی از فایل‌های عکس‌ رسیدیم.

عکس‌ها از زمان مدرسه‌ی گلبرگ دختر جوانم بود که همین دو ماه پیش به ناگاه، مرا و همسرم را با داغی جانسوز تنها گذاشت. چند عکس را ایرج باز کرد و وقتی دید حالم منقلب شده است فایل‌ها را بست و موضوع را عوض کرد. عکس‌ها دغدغه‌ی من بود. وقتی تنها شدم دوباره سی‌دی‌ها را دیدم. هر عکس آنی از زمان بود، آنی از خاطره‌ای در دوردست، از سفری در بیست سال پیش به سرزمینی دور، از اولین روز مدرسه، از جشن بی‌معنای تکلیف. گاهی برای عکسی خندیدم و گاهی بر عکسی گریستم.